+ چراغ مطالعه ردیف شد و خوشحاااالممممم .
+ رفته بودیم چراغ مطالعه بگیریم . دو تا مغازه کنارهم بودن .
قیمت کردیم و اینا . مغازه ی سمت راست یکم ارزون تر میداد اون چیزی و که میخواستیم خواهرم پرسیده بود از اقاهه .
بهم گفت اونجا اینطوری بیا اونجا رو هم ببین . خیلی یواش رفتیم اونجا وقتی که خریدیم . گفتم بیا از این سمت بریم از جلوی اون یکی مغازه رد نشیم گناه داره !
ینی خلاصه از ی جا خرید کردیم روم نمیشد از اونجا رد شم بعد نمیفهمم این متلاشی ها مون چطوری را ترم با آدم جدید وارد رابطه میشن و هی هم جلوی چشم آدم قبلی عه هستن .
اونجا ,مغازه ,آدم ,رد ,سمت ,چطوری ,چراغ مطالعه ,روم نمیشد ,نمیشد از ,کردیم روم ,جا خرید
درباره این سایت